رانی از او می پرسد که آیا کسی را به نام جانکی در INA می شناسد؟ سودی می گوید نه. او می گوید که جانکی مدرسه ای برای دختران در مانیپور ایجاد کرد و مانند مادربزرگش بود. او در مبارزات آزادی نیز شرکت کرده بود. ارتش نزدیک است سودی و گروهش را پیدا کند. آنها به صاحب قایق برمه ای رشوه می دهند و از رودخانه عبور می کنند.