هیچ غذا و وسیله ای برای حمل و نقل آنها را به این فکر نمی گذارد که چه چیزی در پیش است. اندرسون خوب است که مردانمسلح را با دیدن تارا از خانه دور می کند. برانسون در حالت عصبانیت، یکی از اعضای باندی که مسئولاسب ها بود را می کشد. سپس به مردانپیشنهاد می کند که او را بخورند تا زنده بمانند. آنها در ابتدا تمایلی نداشتند، در نهایت متوجه نکته برانسون شدند و آن را انجام دادند.